دوشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۸

انواع شیطان پرستی

شیطان پرستی به چهار دسته شیطان پرستی فلسفی، شیطان پرستی لاوی، شیطان پرستی دینی و شیطان پرستی گوتیک(شرپرستی) تقسیم می شود.

Òشیطان پرستی فلسفی
این نوع گرایش عبارت است از اینكه" محور و مركز عالم، انسان است‌" این شاخه از شیطان‌پرستی به پایه‌گذاری این فرقه به نام « آنتوان لاوی» نسبت داده می‌شود .
این نوع شیطان‌گرایی نیز مانند سه نوع دیگر آن، با نام های دینی و گوتیك، از مبنای اعتقادی یهودیت نشات گرفته است .
نام كامل وی" آنتوان شزاندر لاوی " (Anton Szandor Lavey) می‌باشد . وی در یازدهم آوریل سال 1930 میلادی در شیكاگو آمریكا متولد و به همراه خانواده‌اش به سانفرانسیكو عزیمت نموده و تا زمان مرگش در آنجا ساكن می‌شود .
وی شخصیتی ناهنجار و ناسازگاری داشته است و در سن 17 سالگی ضمن فرار از تحصیل و حضور در خانه به عنوان خدمه و دلقك به یك سیرك می‌پیوندد .
لاوی در سال 1950 میلادی در دایره جنایی پلیس آمریكا به عنوان عكاس جنایی مشغول به كار می‌شود، كه تاثیرات عمده‌ای را نیز می‌پذیرد .
آنتوان در سال 1952 با « كارول لنسیگ » ازدواج می‌كند اما بنابر دلایلی اعم از عدم التزام به اصول اولیه اخلاقی و پایبندی به روابط خانوادگی و شیفتگی به زن دیگری به نام « داین هگارتی » از همسر اولش جدا شده و از سال 1960 به بعد روابط نامشروعی را با وی آغاز می‌كند . لاوی یك فرزند نامشروع از هگارتی كه هرگز با وی ازدواج نكرد، را به دست می‌آورد .
وی همچنین علاقه وافری به نوازندگی پیانو داشته و طبق اطلاعات موجود در همین سال‌ها روابط جدی و پردامنه را با برخی عناصر سازمان (CIA) همچون " مایكل آكینو" برقرار می‌كند .این فرد مرتبط با سازمان جاسوسی آمریكا در تاریخ 30 آوریل 1966 در حالی كه برای جمعی از اعضای حلقه‌های سری « دایره اسرار‌آمیز » با سری تراشیده سخن می‌گفت ، مدعی بنیان‌گذاری « ‌كلیسای شیطان » شد .
نامبرده كتابی را تحت عنوان « انجیل شیطان » و كتاب دیگری نیز با نام « آئین ‌پرستش شیطانی » به چاپ رساند . روز مرگ لاوی با نام " هالووین " در آمریكا شناخته می‌شود .

Òشیطان‌پرستی لاویی
این نوع از شیطان پرستی بر مبنای فلسفهٔ آنتوآن لاوی که در کتاب "انجیل شیطان" و دیگر آثارش آمده است تشکیل شده است. لاوی موسس کلیسای شیطان (۱۹۶۶) بود و تحت تأثیر نوشته‌های فردریک نیچه، آلیستر کرالی، این رند، مارک د سید، ویندهام لویس، چارلز داروین، آمبروس بیرس، مارک تواین و بسیاری دیگر بوده است. "شیطان" در نظر لاوی موجودی مثبت بوده در حالی که تعالیم خداجویانه کلیساها را مورد تمسخر قرار داده و به مسائل جهان مادی نیز اعتنایی نداشت.
یک شیطان پرست لاویی، خود را خدای خود می‌داند، آیین مذهبی این گروه از شیطان پرستان بیشتر شبیه به فلسفه میجیک کراولی با دیدی جلو برنده به سمت شیطان پرستی است. یک شیطان پرست لاویی مدعی آن است که کسانی که خودشان را با شیطان پرستی هم ردیف می‌دانند باید به طرز فکر گروهی خواص وفادار نباشند و آنها را از لحاظ اخلاقی قبول نداشته باشند. و در ازای آن گرایشات انفرادی داشته باشند و من تبع باید به طور دائمی یک سر و گردن بالاتر از کسانی باشند که خود را از لحاظ اخلاقی، قوی می‌دانند و در بشر دوستی خود، بدون تامل عمل کنند.

Òشیطان پرستی دینی
گرایشات شیطان پرستی دینی اغلب مشابه گرایشات شیطان پرستی فلسفی است، گرچه معمولاً پیش نیازی برای خود قائل می‌شوند و آن پیشنیاز اینست که شیطان پرست باید یک قانون ماوراء الطبیعی را که در آن یک یا چند خدا تعریف شده است که همه شیطانی هستند یا به ‌وسیله شیطان شناخته می‌شوند قبول داشته باشد. شیطانی که در گروه اخیر تعریف شده است می‌تواند تنها در ذهن یک شیطان پرست تعریف شود یا از یک دین (معمولاً قبل از مسیح) اقتباس شوند.
بسته به اینکه کدام نوع شیطان پرستی مد نظر باشد، خدا یا خدایان می‌توانند از انواع مختلفی از معبودها باشند، بعضی از آنها از ادیان بسیار قدیمی نشئت گرفته شده اند، انواع معمول شیطان پرستی خدایانشان را از ادیان قدیمی مصر باستان و بسیاری از الهه‌های باستانی بین‌النهرینی و بعضا از الهه‌های رومی و یونانی (به عنوان مثال مارس-خدای جنگ) اقتباس کرده اند. بقیه شیطان پرستان ادعای پرستش خدای اصلی را دارند ولی بیشتر شیطان پرستان می‌گویند خدای معبود آنها در واقع قدمت بسیار قدیمی دارد، شاید از دوران ماقبل تاریخ و شاید اولین خدایانی باشد که توسط انسان مورد پرستش قرار گرفته است.
مابقی گروه‌ها تعبیری سخت گیرانه تر از اینها را می‌پرستند. آنهایی که سیمای فرشتهٔ سقوط کرده از انجیل مسیحی را می‌پرستند، در حالی که بسیاری آن را به عنوان شر، طبق تعریف کلیسای مسیحی، می‌پندارند. این گروه در مقابل آن را به عنوان محق و کسی که در مقابل خدا شورش کرده است قبول دارند. تمام این ادیان با هم و با شیطان پرستان فلسفی مشترک هستند چرا که خود شخص را در اولویت اول قرار داده اند. این نظریه نیز معمولاً توسط کسانی که خدا را به دید شیطانی می‌نگرند (کسانی که دیده شده است اشخاص را به آزادی اندیشه تشویق می‌کنند و تلاش می‌کنند خود را به‌وسیله فلسفه‌هایی چون میجیک و فلسفه‌های مشابه "تمایل به قدرت" نیچه بالا بکشند) حمایت شده است. یک پند رایج شیطانی به این معلول اینست که: "هر خدای ارزشمندی بهتر است به جای یک برده پست و بخاک افتاده، یک شریک در قدرت خود داشته باشد."
یک مثال از این مطلب، شیطان ابراهیمی است، مانند ابلیسی که در کتاب تورات آمده است و بشریت را به چیدن میوه درخت شناخت خوب از بد تشویق می‌کند:" تو مطمئنا نمی‌میری، چرا که خدا در همان روزی که این کار را کنی از آن خبر خواهد داشت، سپس چشمانت باز خواهد شد و شما مانند خدا خواهید شد و خوب را از شر تشخیص خواهید داد". استفاده از این مفهوم، شیطان پرستان خود را بهتر از هر خدای دیگری، دارای قدرت تشخیص خوب از بد می‌پندارند. از آنجا که این گروه از شیطان پرستان خود را بسیار قدیمی و قدیمی تر از بقیه می‌دانند، نام "شیطان پرستان سنتی" را بر خود گذاشته‌اند و به شیطان پرستان فلسفی، "شیطان پرستان معاصر" می‌‌گویند.

Òشیطان پرستی گوتیک
این فرقه از شیطان پرستان، به دوران تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا مربوط می‌شوند. این نوع شیطان پرستان معمولاً متهم هستند به اعمالی از قبیل "خوردن نوزادان"، " بزکشی "، "قربانی کردن دختران باکره" و "نفرت از مسیحیان" هستند. این طرز فکر در کتاب "مالیوس مالیفیکاروم" دسته بندی شده است. (کتابی که در دوران تفتیش عقاید توسط کلیسا (۱۴۹۰م) تالیف شد و در واقع هرگز به طور رسمی مورد استفاده قرار نگرفت) کتاب حاوی مطالب خرافی از جن گیری و جادوگری و مطالبی از این دست است. ترجمه لغوی نام کتاب پتک جادوگران است..
شیطان پرستی نزدیکی زیادی به جادوگری دارد و دنیای آن پر از افسانه های گوناگون، شیاطین متعدد و افراد مختلف خصوصا جادوگران در ارتباط با آنهاست. در دنیای امروز هم کشورهای مختلفی دارای کلیسای شیطان هستند مانند کشورهای امریکا، انگلیس و آلمان و همچنین چین و بر خلاف ادعای شیطان پرستان جدید که بر اساس متون انجیل شیطانی بر عدم کودک آزاری و آزار حیوانات پافشاری می کنند اما وحشتناک ترین اعمال توسط آنها تنها برای مقابله با دستورات الهی انجام می شود.

Òشر پرستان
این نوع شیطان‌گرایی نیز مانند نوعی كه در گذشته اشاره شده، نوعی از شر‌پرستی با اشاره به تاریكی و از كثیف‌ترین فرق انحرافی به حساب می‌آید . در موسیقی متالیكا نیز سبكی به نام گوتیك وجود دارد .كثیف‌ترین اعمال مانند خوردن نوزادان ، ‌تجاوزات جنسی و ... به این گروه نسبت داده می‌شود. (گرچه گفتنی است برای تمام گروه‌های شیطانی این اعمال از واجبات به حساب می‌آید.) میل و درخواست به‌ « برگشت تاریكی » در این شاخه بارز است . همانند اعضای گروه « آكنكار » كه با لباس‌های تیره به غارها و تاریكی‌ها برای فریاد كشیدن پناه می‌برد.

جريان ديگر شيطان‌ پرستي مدرن
امروزه علاوه بر شيطان‌گرايي لاوايي يا سِيتنيسم( Satenism)، جريان ديگري به نام سِتيانس (Setians)وجود دارد.
مايكل آكينو در آغاز كار دوست و همكار آنتوان لاوي بود كه در پي اختلاف عقيده با لاوي از او جدا شد و معبد ست را در سال 1975 در سانفرانسيسكو تاسيس كرد. و جريان ستيانيست‌(Setians) را به راه انداخت.
معبد سِت يكي از مشهورترين و مخفي ترين سازمان‌هاي شيطان پرستي است و تعاليم آن شامل فلسفه شيطان و تمرينات سحر است.
اين جنبش امروزه در ابعاد وسيعي به ويژه در عرصه‌هاي فرهنگي مثل نشر كتاب و نشريات و سينما فعاليت مي‌‌‌كند.
البته جريان ستيانيست‌ علاوه بر ايجاد معبد در مقابل كليساي شيطاني،كتاب اختصاصي ديگري با همان عنوان انجيل شيطاني درتقابل با گروه رقيب تدوين نموده اند.
سِيتِ نامي است مأخوذ از انجيل به عنوان پادشاه تاريكي؛ ولي سِت (Set) نام يكي از خدايان مصر و نام خداوند مرگ و عالم اموات در باستان است.6

Òمعبد ست
معبد سِت (Temple of Set) یکی از مخوف ترین، مشهورترین و مخفی ترین سازمان‌های شیطان پرستی است. معبد سِت اولین جامعه مخفی است که ادعای رهبری جهانی «طریقت دست چپ» در جهان را دارد. تعالیم آن شامل فلسفه شیطان و تمرینات سحر است.
سِت (Set) نام یکی از خدایان مصر باستان است.
معبد ست در سال ۱۹۷۵ توسط مایکل آکینو (Michael Aquino) در سانفرانسیسکو بنیان گذاری شد. او و گروهی دیگر ار کشیشان کلیسای شیطان به خاطر اختلافات فلسفی و مدیریتی، همچنین به خاطر فساد موجود در کلیسای شیطان، از آن جدا شده و سازمان معبد ست را تشکیل دادند. در همان سال، معبد سِت به عنوان یک کلیسای بی فایده در کالیفرنیا به ثبت رسید.
تفاوت میان کلیسای شیطان و معبد ست
بارز ترین تفاوت میان کلیسای شیطان (Church of Satan) و معبد ست مربوط به مفهوم شیطان است.
معتقدین به کلیسای شیطان (C.o.S)، که سِیتنیست (سیطنیست Saitanist) نامیده می‌شوند بر این باورند که شیطان موجودی نمادین است، و وجود خارجی ندارد. آنها از شیطان برای نشان دادن توجهات خود و به استهزاء گرفتن مسیحیت بهره می‌گیرند.
در حالی که پیروان معبد سِت که سِتیانس (Setians) نامیده می‌شوند معتقدند که شیطان واقعی وجود دارد که به آن «پادشاه تاریکی (The Prince of Darkness)» می‌گویند.
آنها او را «سِت، پادشاه حقیقی تاریکی» ("Set" the TRUE Prince of Darkness) می‌نامند. سِیتِن (Satan) نامی است مأخوز از انجیل به عنوان پادشاه تاریکی؛ ولی سِت (Set) نام خداوند مرگ و عالم اموات در مصر باستان است.


داف چيست؟


داف يك حرفه زنانه است كه چند سالي است در ايران باب شده. براي داف شدن شما نيازي به تحصيلات عالي دانشگاهي نداريد. يك فوق ديپلم يا يك ليسانس كفايت مي كند. احتمال اينكه شما با تحصيلات بالاتر از ليسانس داف شويد بشدت سقوط كرده و شيوعش در ميان دانشجويان دكترا و پست داك نزديك به صفر است. براي داف شدن شما بايد زياد فكر نكنيد، اگر از شما پرسيدند مثلا اكبر گنجي كيست يا فرق سازمان ملل با يا شوراي امنيت چيست مثل گوسفند نگاه كنيد. آخرين كتابي كه خوانده ايد ماكزيمم ترجمه گيتي خوشدل باشد. هفته اي دوبار كافي شاپ برويد، دوبار دانشگاه، دوبار رستوران، دو پارتي، دوبار كارواش ماشين و دوبار آرايشگاه.سالي دوبار موبايلتان را عوض كنيد، دوبار دوست پسرتان را عوض كنيد، دوبار با پدر و مادرتان قهر كنيد. و هرگز به آينده خودتان و كشور خودتان فكر نكنيد،و هر كس هم كه از اين لوس بازي ها در آورد به او نگاه عاقل اندرسفيه بياندازيد. و از همه مهمتر هرگز كار نكنيد. پدر ومادرتان چشمشان چهارتا شما را پس انداخته اند حالا هم بايد خرجتان را بدهند.
سعی کنید زیاد خواستگار داشته باشید مخصوصا از کشورهای ترجیحا اروپایی.
ظاهر مهمترین چیز در داف شدن هست
از دست بند ها گردند بند ها انگشتر هایی که جدیدا در بازار زیاد شده زیاد استفاده کنید.مهم نیست طلا و ... نیستند. اما بقیه این تصور را خواهند کرد
از پوشیدن لباس های ساده جدا خوداری کنید واگر از پارچه های با طرح گل من گلی استفاده کنید بهتر است
خندیدن زیاد با صدای بلند تاثیر زیادی در این امر داره
حتما دوستان خودتون رو افزایش بدید حتی اگر اینکه با هم هیچ رابطه ای ندارید ادعای صمیمی بودن کنید
از ديگر مشخصات داف شدن يكي هم اينست كه آمار تفريحگاه هاي آنتاليا و دوبي را بهتر از نام چهارتا از اماكن تاريخي و فرهنگي ايران بدانيد. همچنين اگر به يك داف بگوييد من از شجريان خوشم مياد مسلمن ابروهايش درهم ميرود ولي اگر بگوييد از اين رپرها گوش ميدهم فوري گل از گلش ميشكفد انگار كه با استيو مك كويين روبرو شده.
از موسیقی حتی اگر چیزی هم نمی دانید یک ساز داشته باشید
ديگراينكه داف ها معمولا به چند كلاس زبان مي روند، فرانسه، آلماني، انگليسي ولي بيش از يكي دوجمله از هيچ كدام بلد نيستند. داف ها به سفر داخلي غير از شمال و كيش علاقه ندارند و معمولا دوبي را ترجيح مي دهند
بخواهید که به سفرهای خارج بروید. حتی اگرهیچ وقت نشد
نسخه مردانه اش يك چيزي در همين مايه هاست. به اضافه موي سيخ سيخي و باربند اسكي روي سقف ماشين و رينگ اسپرت و سيستم , شايد هم بشه كاف يا پاف

خلاصه


داف
يه اسلنگ
جا افتاده بين جوونا
با معنی هم هست شايد
شنيدم ريشه اش عبريه يعنی دختر ولی خوب اسلنگش اينجا معانی ديگه داره
وقتی ميخوای شوخی کنی ممکنه یه پسر از دوستش بپرسه: داف ماف چه خبر
اون موقع احتمالا منظور بدی نداره شايد يعنی کلا از زندگی عشقيت چه خبر
يه وقتيم به رفيقش اشاره ميکنی دافا رو
احتملا داری چند تا دخترو نشونش ميده که شايد خوشگل باشن ولی خوب چيزی هم از اونا نميدونه
شايد واقعا داف نباشن
يعنی چی داف نباشن؟
يعنی يه چيزی بيش از داف باشن
يعنی يه مغزی هم تو کله اشون باشه
يعنی قابل معاشرت هم باشن
يعنی يه آدمی باشن نه فقط يه داف
چون وقتی فلانی رو که ميشناسه ميگن دافه يعنی دارن به ريخت و قيافش اشاره ميکنن و به جنسيتش
و همين و بس
شايد منظورش اينه که خبر بيشتری نيست
والا مثلا ممکن بود بگه نقاش خوبيه
باهوشه
خوش فکره
يا هزار تا چيز ديگه
ولی دافه
با يه سری اصطلاحات ديگه همراهش
يا افتخارات همراهش
پيچوندن
ترکوندن
واينا
خوب تا اينجا هم اومديم
ولی من يه جای کار کم ميارم
اونی که حال ميکنه داف باشه
اونی که ميخواد از دوستش تعريف کنه بهش ميگه جون خيلی دافی
خوب اونوقت خودت چکار کردی در به دست آوردن اين افتخار؟
بعد اين دافه چون اعتقاد داره پسرا
يا همون زوخيا خيلی دودرن پس بايد پيچوندشون
خلاصه زندگی تو همين آشغالا ميگذره
ولی من فکر ميکنم همه پسرا دودره نباشن لزوما
همه دخترا هم داف نيستن
آره
اينجوريه که اينجوری ميشه


میرحسین موسوی ۷۸ درصد!

این عکس رو چند روز قبل از انتخابات از روی یکی از تابلوهای دانشکده مدیریت دانشگاه تهران گرفتم.


یکشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۸

بیاد بیار،
عصر پائیزی را که
تو چمدان تمام خاطرات مرا
در آخرین ایستگاه فراموشی جاگذاشتی
و دوباره به راه افتادی
و با انگشت به روی شیشه قطار
یادم رفت
را نوشتی
و من گریه کردم و تو خندیدی،
لعنت به تو،
بیاد بیار عصر پاییزی را
که تو رفتی و من به دنبال تو دویدم
همچنان که در ذهن تو
مثل دود قطار در هوا گم می شدم،
لعنت به تو،
من گریه می کردم وتو می خندیدی
گریه کردم و اشکهای مرا باد تا دور دستها برد
و باریدند و باریدند،
لعنت به تو،
میان من و تو بیابانها رویید و تو
برای من دست تکان می دادی
و قطار دور می شد




شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۸

هرگز نخواب کوروش

دارا جهان ندارد، // سارا زبان ندارد // بابا ستاره ای در // هفت آسمان ندارد// کارون ز چشمه خشکید، // البرز لب فرو بست // حتا دل دماوند، // آتش فشان ندارد // دیو سیاه دربند، // آسان رهید و بگریخت // رستم در این هیاهو، // گرز گران ندارد// روز وداع خورشید، // زاینده رود خشکید // زیرا دل سپاهان، // نقش جهان ندارد// بر نام پارس دریا، // نامی دگر نهادند // گویی که آرش ما، // تیر و کمان ندارد// دریای مازنی ها، // بر کام دیگران شد // نادر! ز خاک برخیز، // میهن جوان ندارد // دارا ! کجای کاری، // دزدان سرزمینت // بر بیستون نویسند، // دارا جهان ندارد// آییم به دادخواهی، // فریادمان بلند است // اما چه سود، // اینجا نوشیروان ندارد // سرخ و سپید و سبز است // این بیرق کیانی // اما صد آه و افسوس، // شیر ژیان ندارد // کوآن حکیم توسی، // شهنامه ای سراید // شاید که شاعر ما // دیگر بیان ندارد// هرگز نخواب کوروش، // ای مهرآریایی // بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد

 

کعبه همین جاست کجا می روید؟؟!!.



دل خوش از آنیم که حج می رویم..... غافل از آنیم که کج می رویم
 
میرویم کعبه به دیدار خدا .............او که همینجاست کجا می رویم


پنجشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۸

امام جوادان!


سلام بر امام محمد تقی(ع) که جواد امامان و امام جوادان بود.

لبخند بزنيد تا بهتون بگم چرا

لبخند جذابتان می کند
همه ما به سمت افرادیکه لبخند می زنند کشیده می شویم. لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد می کند. دوست داریم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم




. لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد
دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه می زند
 



. لبخند مسری است
لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید



. لبخند زدن استرس را از بین می برد
وقتی استرس دارید، لبخند بزنید. با اینکار استرستان کمتر می شود و می توانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید


. لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند
به این دلیل عملکرد ایمنی بدن تقویت می شود که شما احساس آرامش بیشتری دارید. با لبخند زدن از ابتلا به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید



. لبخند زدن فشارخونتان را پایین می آورد
وقتی لبخند می زنید، فشارخونتان به طرز قابل توجهی پایین می آید. لبخند بزنید و خودتان امتحان کنید



. لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند
تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است



. لبخند زدن چهره تان را جوانتر نشان می دهد
عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می شوند صورت را بالا می کشند. پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید، سعی کنید همیشه لبخند بزنید




. لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید
به نظر می رسد که افرادیکه لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت می کنند


. لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید
لبخند بزنید. حالا سعی کنید بدون از بین رفتن آن لبخند به یک مسئله منفی فکر کنید. خیلی سخت است. وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که "زندگی خوب پیش می رود". پس با لبخند زدن از افسردگی، استرس و نگرانی دور بمانید.


پس....همیشه لبخند بزنید



!قبوله....همیشه لبخند میزنید


 


سه‌شنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۸

فرق دوست معمولی و دوست واقعی

یه دوست معمولی وقتی می آید خونت، مثل مهمون رفتار میکنه
یه دوست واقعی درِ یخچال رو باز میکنه و از خودش پذیرایی میکنه
یه دوست معمولی هرگز  گریه تو رو ندیده.
یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه
یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه
یه دوست واقعی اسم وشماره تلفن اون هارو تو دفترش داره
یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت می آره
یه  دوست واقعی زودتر میآد تا تو آشپزی بهت کمک کنه و دیرتر می ره تا به کمکت همه جارو جمع و جور کنه
یه دوست معمولی متنفره از این که وقتی رفته که بخوابه بهش تلفن کنی
یه دوست واقعی میپرسه چرا یه مدته طولانیه که زنگ نمی زنی؟
یه دوست معمولی ازت میخواد راجع به مشکلاتت باهاش حرف بزنی
یه دوست واقعی ازت میخواد که مشکلات را حل کنه
یه دوست معمولی وقتی بین تون بحثی میشه دوستی رو تموم شده میدونه
یه دوست واقعی بهت بعد از یه دعواهم زنگ میزنه
یه دوست معمولی همیشه ازت انتظار داره.

یه دوست واقعی میخواد که تو همیشه رو کمکش حساب کنی

هشدار!


قطعه جدید ذخیره ساز اطلاعات در انتهای کابل کیبرد نصب میشود تا کلیه کلمات تایپ شده را در خود ذخیره نماید این قطعه اکثرا در کافی نت ها نمایشگاهها هتلها و فرودگاهها استفاده میشود بنابراین کسانی که در این مکانها اطلاعات حساب بانکی خود را وارد میکنند یا وارد سایتهای مهم دیگر میشوند باید بیشتر مراقب باشند

پس از اینکه شما اطلاعات حساب بانکی را وارد کرده و کامپیوتر را ترک میکنید براحتی میتوان مجددا حساب شما را باز کرد زیرا تمام کلماتی که تایپ کرده‌اید در این قطعه سیاه ذخیره شده است

بنابراین قبل از استفاده از کامپیوتر در چنین اماکنی پشت کامپیوتر را چک کنید تا از عدم وجود چنین قطعه‌ای اطمینان حاصل نمائید
عکس ها را ببینید:

دوشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۸

نظر یک پزشک درمورد نوزادی که آيات قرآنی برروی بدنش ظاهر می‌شود!!




"
لودمیلا لوس" رییس بخش علمی –مشاوره‌ای انستیتوی ایمنی شناسی روسیه به «ریا نووستی» گفت: نوشته‌هایی از قرآن کریم که بر روی پوست بدن نوزاد نه ماهه داغستانی پدیدار می‌شود، به احتمال قوی از طریق تاثیر مکانیکی و یا شیمیایی بر روی پوست وی بوجود می‌آیند.
وی گفت: از نظر پزشکی این مسئله (بوجود آمدم خود به خود نوشته بر روی پوست) امکان پذیر نیست و هیچ اساس علمی ندارد.
به گفته وی، به احتمال قوی والدین برای جلب توجه جامعه، بر روی پوست نوزاد خود موادی می‌مالند که پوست آن را تحریک می‌کند.
وی تاکید کرد: بعنوان مثال موادی مانند فلفل، نمک و یا برخی از داروها در اثر ارتماس با پوست قدرت نفوذ پذیری را زیاد کرده و باعث گشادی رگ‌ها می‌شوند.
به همین دلیل ممکن است روی پوست این نوزاد لکه های قرمز و مشابه آن بوجود آید.
وی همچنین تاکید کرد که ممکن است این نوزاد به بیماری "درموگرافیزم" (Dermographism)- واکنش برونی است که در اثر فشار بر روی پوست بوجود می‌آید- مبتلا باشد. کسانی که تا این حد پوست حساسی دارند می‌توانند با انگشتان و یا اجسام غیر نوک تیز خطوطی بر روی پوست خود حک کنند.
پزشکان خاطر نشان می‌کنند که باید این کودک تحت آزمایشات و تحقیقات علمی قرار گیرد و فقط پس از آن می‌توان با اطمینان گفت که دلیل این امر چیست.


<<سیاه خان>> ، اُعجوبه دنیا در ایران!!



... شهرت این غول عجیب الخلقه و كریه به تدریج به شهرستان های دیگر فارس رسید و از نقاط دوردست به دیدن این به قول بعضی در آن زمان «انسان جن زده» میآمدند...

در این زمان خانواده كودك عجیب به دلیل فقر شدید خانوادگی و غیر عادی بودن وضع طفل و مشكل بودن نگهداری و تغذیه او به ناچار از روستای لپوئی به شیراز تغییر مكان دادند.

آنها در شیراز چند سال در محلی در نزدیكی دروازه اصفهان به طرف فلكه ولیعصر كنونی در محلهای به نام درشكه خانه كه روزها و شبها محل توقف درشكه ها بود، زندگی میكردند. روزها در كنار خیابان و پیاده رو، كنار جوی آب و زیر سایه درختان و ساختمان ها او را روی تكه پارچه ای مینشاندند و مردم و رهگذران به صورت سیرك یا نمایش به دیدن هیكل و قیافه وحشتناك او میآمدند و گاه بعضی تماشاچیان به او كمك های مادی مختصری به صورت صدقه میكردند. بعضی از بچه ها به او سنگ میزدند و فریاد او بلند میشد ولی امكان و توان برخاستن و دفاع یا تلافی نداشت. گاه بچه های كوچك و زن ها از مشاهده چهره و هیكل عجیب و ترسناك او از وحشت جیغ زده و گریه میكردند.

شهرت این غول عجیب الخلقه و كریه به تدریج به شهرستان های دیگر فارس رسید و از نقاط دوردست به دیدن این به قول بعضی در آن زمان «انسان جن زده» میآمدند. خانواده وی برای درمان او از داروهای گیاهی مختلف، بخورها، ادعیه، جادو، اوراد رفع جن و شربت های طلسم شكن استفاده میكردند. به تدریج عده ای افراد زرنگ و فرصت طلب با موافقت خانواده وی به صورت اكیپ دور او را گرفته و ابتدا از هر تماشاچی پول میگرفتند و بعد اجازه نزدیك شدن و مشاهده این فرد غول مانند را میدادند و بدینوسیله ممر معاشی برای خانواده و دیگران بود.
در سال ۱۳۰۱ شمسی آقای دكتر قربان، بنیانگذار و اولین رئیس دانشكده پزشكی شیراز سیاه خان را میبیند و از آن پس مرتب به دیدن او میرود و علاوه بر كمكهای مالی مكرر برایش دارو و غذا میبرد. گاه با درشكه و با زحمت او را به دانشگاه پزشكی میآوردند و دكتر قربان به علت مشكلات پیاده و سوار كردن سیاه خان، خود در داخل درشكه او را معاینه و درمان های لازم را تجویز میكرد. به دستور دكتر قربان به علت مشكل بودن زندگی در كوچه و منزل وی را در بیمارستان سعدی شیراز متعلق به دانشكده پزشكی بستری میكنند. سیاه خان تا پایان زندگی اش در بیمارستان به سر میبرد. این هیولای خوفناك با قدی به طول ۲۵۹ سانتی متر و هیكلی با وزن ۲۵۰ كیلوگرم به زندگی پررنج خود ادامه داد.

دكتر قربان به علت نادر بودن این فرد در جهان و شرایط بسیار عجیب او خیلی به او علاقه مند شده بود و در آن زمان به پزشكان و دانشجویان میگفت «سیاه خان در عالم پزشكی گوهر شب چراغی است» وزن جمجمه او كه 5/۷ كیلوگرم بود، تحمل این سر بزرگ و ترسناك را روی گردن سیاه خان مشكل میكرد. به علت وزن فوق سنگین بدن و طول زیاد قد و ناهنجاری شدید مهره ها و گردن و كمر قادر به سرپا ایستادن نبود و برای این كار احتیاج به كمك حداقل ۴-۳ نفر قوی هیكل داشت.

همه مهره ها به همدیگر جوش خورده و یك ستون یك پارچه شده بودند لذا ستون مهره ها قادر به حركت و چرخش به اطراف و یا خم شدن به هیچ سویی نبود. رشد عضلانی و اندام نرم به نسبت اسكلت استخوانی عجیب الخلقه ضعیف تر بود، لذا كلاً به نسبت لاغر به نظر میرسید و اگر وزن اندام نرم او به تناسب قد او بود، مسلماً وزن كلی بدنش به مراتب زیادتر از ۲۵۰ كیلوگرم میبود.
چهره او با برجستگی های عجیب استخوانی و فیگور خارق العاده خود حتی برای افراد بزرگسال نیز ترسناك و دلهره آور بود.
پیشانی او با رشد شدید و ضخیم استخوانی به طرف جلو به صورت دیواره متراكم افقی پیش آمده و سپس رشد خود را با همان ضخامت به طرف پایین و جلو ادامه داده و یك دیواره سخت ستبر استخوانی جلو چشمهای او را از جلو و اطراف تا روی لب بالا پوشانده بود. طوری كه از طرف جلو قادر به دیدن فضا و منظره جلو خود نبود و فقط قادر به دیدن جلو انگشتان پای خود روی زمین بود.

میدان دید او به علت وجود این دیواره كلفت استخوانی در جلو و پایین و دو طرف پیشانی در دو طرف چپ و راست نیز از بین رفته و قادر به دیدن محیط اطراف و پهلوهای چپ و راست نبود. فك پایین به صورت تیغه كلفت استخوانی به طرف پایین و جلو پیشرفت كرده و چندین سانتی متر رو به جلو آمده است.

استخوان پشت سر او نیز به طرف عقب و اطراف رشد و پیشروی كرده و با جوش خوردن به مهره های بالای گردن دیواره سخت سایه بان مانند استخوانی به روی گردن و كمیدر اطراف روی شانه ها به وجود آورده بود. كتف ها و شانه ها مشابه دو تا باله پهن استخوانی ضخیم ماهی از چپ و راست و كمیهم به جلو پیشرفتگی پیدا كرده بود. كف پاها كاملاً صاف و به علت كف بسیار پهن و دراز پاها موقع راه رفتن تلپ تلپ كف پا به زمین كوفته میشد. حالات و اخلاق و روحیات او شبیه بچه ها بود. فردی عقب مانده و كم هوش بود. گاه حالات شدید امیال جنسی بدون كنترل و خجالت داشت. اشتهای او به غذا در حد ۴-۳ نفر انسان سالم پراشتها بود. قواره هیكل او خیلی عجیب و وحشتناك بود.

به علت عمل استخوان سازی شدید در ستون مهره ها كلیه مهره ها از بالا تا پایین به صورت یك چوب خشك و یك تكه استخوان سخت در آمده بود و به هیچ وجه امكان حركت ستون مهره ها به اطراف و چرخش یا خمیده شدن مهره به جهت های مختلف وجود نداشت این ستون یك پارچه مهره ها از بالا به طور كامل به گردن و جمجمه به طور فیكس جوش خورده بود و موجب شده بود گردن و سر و چهره هیچگونه حركت و تكان و خمیدگی و چرخش را به هیچ طرفی نداشته باشد و در واقع تمام بدن به جز دستها و پاها به صورت یك قطعه استخوانی یك پارچه جوش خورده درآید درست شبیه رباط آهنی. دیواره جمجمه از تمام اطراف رو به داخل محفظه جمجمه و نیز رو به فضای بیرون شدیداً رشد كرده و ضخیم شده بود و به علت این رشد جمجمه به طرف محفظه داخلی خود و كم شدن پیشرونده فضای داخلی جمجمه نتیجتاً مغز و محتویات داخل جمجمه از همه طرف تحت فشار شدید و دائمیدیواره فولادین قرار گرفته و موجب بروز مشكلاتی مثل عقب ماندگی، بیماری های روانی و عصبی، تحریكات شدید طغیان دار جنسی، بی حوصلگی، عصبانیت، گریه و اشتهای سیری ناپذیر به غذا شده بود. سیاه خان سالها از بیماری مقاربتی و جلدی و ریوی رنج میبرد.

در موارد عصبانیت مثل بچه های كوچك گریه میكرد، فریاد میكشید، ناسزا میگفت و گاه صدای گریه او نازك و بچه گانه میشد. حجم جمجمه وی ۱۴۷۰ سانتی متر مكعب بود. طول دست او ۱۱۷ سانتی متر و طول پای او ۱۲۵ سانتی متر بود. به علت حجیم و سنگین بودن جمجمه و گردن و سنگین بودن هیكل او و فشار دائم این وزن زیاد روی ستون فقرات ستون مهره ها در ناحیه سینه و پشت به طرف عقب و كمیبه سمت راست قوز برداشته بود. اگر این قوز وجود نداشت، قد كامل او بیش از ۲۵۹ سانتی متر فعلی میبود.

این غول عجیب الخلقه و هیولای روی زمین به علت ذات الریه و سپسیس فوت میكند. دكتر قربان نه تنها به این غول كه در دنیا مشابه نداشت در دوره حیاتش علاقه شدیدی داشت بلكه بعد از مرگ او نیز او را دوست داشت و تأكید میكرد اسكلت كامل استخوانی او را به صورت سالم و یكپارچه برای مشاهده، مطالعه و پژوهش پزشكان و دانشجویان درمحلی در اختیار آنان قرار دهد ولی جو فرهنگ مردم در آن زمان به ویژه جامعه روستایی و اعتقادات و باورهای آنان مانعی بزرگ برای دخالت و تغییرات و یا تصاحب جسد سیاه خان میشد. لذا دكتر قربان با ترفند مدبرانه و تحت عنوان تقبل مراسم دفن او و تعهد كلیه هزینه وتشریفات حمل و نقل و غسل و كفن او از طرف دانشكده پزشكی و حتی برای آرامش فامیل او تا حدی بزرگداشت و احترام مرحوم ، جسد او را برای چندسال در محلی مخفی و ناشناخته كه حتی خیلی از پرسنل در دانشكده و اطرافیان دكتر قربان و هیچیك از خانواده مرحوم سیاه خان اطلاع نداشتند، نگهداری كرده و بعد از عودت فامیل او به روستای خود و پس از اینكه آبها از آسیاب ریخته شد و تا حدودی خاطره او به فراموشی سپرده شد، و دیگر پیگیری و ادعایی وجود نداشت، بعداز چندسال جسد او را بیرون آورده و به بخش آناتومیدانشكده پزشكی (در محلی محفوظ و محرمانه) برد و طی عملیات پزشكی و بهداشتی و ضدعفونی كلیه نسوج نرم بیرون و اندرون بدن را حذف و پاك و خارج كرده و اسكلت استخوانی یك پارچه وسالم و كامل او را پس از پروسس های علمیآماده كرده و در یك اتاقك شیشه ای محفوظ و محكم و بدون دسترس لمس به آن در معرض مشاهده همگانی در سالن ورودی دانشكده پزشكی شیراز در بالای پله های ورودی قرار داد. هم اكنون هیولای غول آسای وحشتناك دراین محل در جلو چشم همه بازدیدكنندگان و پژوهشگران با احترام سرپا ایستاده است و همه افراد میتوانند با او ملاقات كنند و از عجایب خلقت خدا بازدید كنند. او دیگر درد و رنجی ندارد و راحت و محكم با چهره كریه و ترسناك خود با قامت راست ایستاده است.

چهارشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۸

دختر سی دی فروش و پسرعاشق


پسري يه دختري رو خيلي دوست داشت که توي يه سي دي فروشي کار ميکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هيچي نگفت. هر روز به اون فروشگاه ميرفت و يک سي دي مي خريد فقط بخاطر صحبت کردن با اون... بعد از يک ماه پسرک مرد... وقتي دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد... دخترک ديد که تمامي سي دي ها باز نشده... دخترک گريه کرد و گريه کرد تا مرد... ميدوني چرا گريه ميکرد؟ چون تمام نامه هاي عاشقانه اش رو توي جعبه سي دي ميگذاشت و به پسرک ميداد